نوشته‌ها
نوشته‌های مرتضی ممیز
مرتضی ممیز از نگاه دیگران
اعلان، پلاکات، آفیش، پوسترسینمایی و عاقبت کار
در ظرافت و زیرکی اشارات
سهراب به یاد ماندنی است
مقبولیت گرافیک مدرن
نشانی
سواد بصری
راه و رسم واقعی طراحی صحنه
درکنار طراحی گرافیک
در این سوی مصور کردن
در جستجوی شیوه های نوشتن مناسب نام هر فیلم
خاموشی دریا
بررسی کوتاه تاریخچه‌ی اعلان در ایران
بررسی آثار استاد ابوالحسن صدیقی
آفتاب آمد دلیل آفتاب

سواد بصری

بحث سواد بصری مفاهیم جدیدی را مطرح نمی کند و از جهتی بحثی است قدیمی که متاسفانه در چندین دهه گذشته در کشور ما سوی سکوت و فراموشی رفته است. همه هنرها زبان و سواد خاص خود را دارند و با زبان خود مفاهیم زندگی طبیعت و افلاک را به خوبی بیان می کنند و ارتباط انسان ها را از طریق چنین بیان و زبانی بسیار گسترده آسان و زیبا و متحول می سازند و اهمیت و لطف هنرها در همین است که با بیان ویژه، زیبا و لطیف خود وجود روحانی و پنهان، مفاهیم را بر انسان نمودار می کنند. همان طور که گفته شد چنین زبان و پیامی مدتی است از ذهن جامعه ما دور شده و نه تنها سواد و بیان بصری که زبان های دیگری چون بیان موسیقیایی، نمایشی و غیره نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرده اند و تنها زبان ادبی است که به دلایل گوناگون جای خالی زبان هنرهای دیگر را در جامعه ما به خود اختصاص داده است.

تعریف سواد بصری گستردگی خاص خود را نیز دارد و نمی توان در این فرصت یک ساعته محدود و معین، درباره جوانب متعدد آن بحث و گفتگو کرد تا درک درستی از چگونگی آن به وجود آید درست مثل آن است که برای کسانی که شناختی از کشورمان ایران را ندارند، بسیار آن را کم شرح دهیم. طبیعی است که چنین توصیفی جامع و مفید نخواهد بود و مطلوب هدف ما نخواهد شد. اما به هر حال سواد بصری مبحث دامنه داریست در درون خود شاخه ها، رشته ها و بخش های مختلفی را دارد و بدون اشاره به همه این جوانب حق مطلب ادا نخواهد شد و امیدوارم با توضیحات گذرای خود چشم اندازی مقدماتی مفیدی را معروض بدارم.

الفبای سواد بصری فرم و رنگ است. فرم به معنی شکل یا شاید نقش است و رنگ به معنی پوششی که فرم را جلوه بیشتر و موثرتری می دهد. برای داشتن و دانستن سواد بصری باید فرم را به خوبی شناخت، با جنبه های گوناگون مفهومی و معنایی آن آشنا شد زیرا اگر که چنین اشراف و تسلطی را پیدا نکنیم نمی توانیم تغییر و تعبیر معانی را به آسانی در فرم و به خصوص رنگ تشخیص دهیم و در نتیجه با زبان بصری سطحی و یک بعدی برخورد کرده و به غلط آن را مورد استفاده قرار می دهیم. همین کم دانی فعلی از سواد بصری در جامعه کنونی ما دلیل برخورد سطحی ما با معانی فرم و رنگ شده است و فضایی از انبوه نواقص و غلط ها را به وجود آورده است.

ابزار ارتباط بیان بصری حس بینایی است و هر چیزی را که ما  را اطراف خود می بینیم لاجرم از طریق بیان بصری آن را درک می کنیم و این چنین درکی را ما قبل ها در محیط و جامعه خود به خوبی داشته ایم که به مرور تا امروز آن را از دست داده ایم و امروز عادت کرده ایم که مفاهیم را بیشتر با کلمات (اگر بتوانیم) تفهیم کنیم.

همان طور که گفتم ما ایرانیان از دیرباز از درک بسیار رسا و عمیقی از بیان بصری داشته ایم توجه کنید به طراحی زیبای قالی ها که هنوز هم علی رغم نقشه های خام و مصالح مصنوعی ارزان ساخت امروز در زیر پای ما بهترین شعرهای بصری عارفانه را باز سرایی می کنند و هر یک قطعه و نمایی از بهشت را می نمایانند که ما در میانشان قدم بزنیم و بر رویشان آرامش بیابیم و تجدید قوا و روحیه کنیم. دریای نقوش کاشی کاری ها و تزیینات اماکن قدیمی را بنگرید همه از دل چسبی زندگی و تلالوی زیبایی های خداوندی حرف می زنند و مفاهیمی بسیار دلکش و دل انگیز عرفانی را با زیباترین نقش و رنگ بازگو می کنند.

چنین معانی و مفاهیم مطبوعی را از طریق آشنایی با سواد بصری می توانیم درک کنیم و سواد بصری می تواند ما را مرتبط با معانی فرم و رنگ سازد. یکی از مهم ترین مروجین سواد بصری شهرداری ها  هستند نهاد مدبریت شهری بیش از هر عامل دیگری آموزش عمومی این امر مهم را بر دوش دارد. اگر  شما شهری را که در آن زندگی می کنید و مدیریت آن را به عهده دارید با عناصر و عواملی بیارایید که مفاهیم زیبای زندگی، هنر و علم را به درستی بازگو کنند؛ شهروندان آن شهر هم کم کم حساسیت هوشیاری درک آن مفاهیم را به دست می آورند و به مانند روزگاران بس قدیم که شهرهای ما هر یک روحیه و هویتی منحصربه فرد و بی همتا و به یاد ماندنی برای خود داشتند، فضای بس مطلوبی به وجود می آید که زندگی در آن ها به سان آب های زلال و غلطان جویبارها به هر سویی روان می شود و شهروندان، شفاف و آرام عمق زندگی را بیشتر درک می کردند.

چرا هم  چنان هر سیاحت گری در پی زیبایی های گم شده گوشه و کنار شهرهایی چون یزد و اصفهان و غیره است. چرا مردم از هجوم بی هویتی در فضاهای امروزی شهری، عصبی و ناراضی هستند و حسرت از دست رفتن محیط هایی را دارند که یادگار تجربیات پخته و عمیق آباء خود بودند؟ زیرا که ساختن امروزی شهر بدون آشنایی با بیان و ابزارهایی انجام می شود که ما آن را فراموش کرده ایم و هر چیزی که به جای خویش نیکو می نموده است را در جای غیر و نامناسب گذاشته ایم و یکی از همین این بیان ها و ابزارهای فراموش شده، سواد بصری است.

سواد بصری فقط از طریق معماری و شهرسازی گسترده و معرفی نمی شود بلکه همه هنرهای تصویری و تجسمی که با بیان بصری سخن می گویند در گسترش این زبان نقشی عمده را دارند. بنابراین زبان بصری که بسیار ساده و قابل گستردگی عمومی است، امری است که باید به آن توجه اساسی کرد. وسایل ارتباط جمعی ما و علی الخصوص تلویزیون، مروجین و آموزشگران بی نظیری برای حیات دوباره زبان بصری در جامعه ما هستند و چون زبان بصری  زبانی بین المللی نیز هست و مانند زبان ادبی، اختصاص به قوم و ملت خاصی ندارد، فراگیری آن به سرعت توجه را جلب و گسترشی عمومی پیدا می کند. طبیعی است چه مدیران شهرداری و چه تلویزیون  و یا سایر وسایل ارتباط جمعی آموزش چنین زبانی را باید به عهده متخصصان هنرهای تجسمی قرار دهند و آن ها را به عنون بخشی از مشاوران امور آرایش محیط به کار گیرند.

امروز بیشتر آموزش حرفه ای و تخصصی در امر هنرهای تجسمی عموما در سطح دانشگاهی مطرح است و از این حیث ضریب اطمینان خوبی در جامعه وجود داردو اساتید و متخصصان در این زمینه توانایی کافی دارند تا در برنامه های گوناگونی چه از طریق سمینارها و چه در برنامه های تلویزیونی و مطبوعات الگوهای درست را مطرح و منابع و ماخذ جالب ایرانی را برای توجه و استفاده مورد اشاره قرار دهند و مدیران امور شهری را با نظرات خود یاری دهند. علت قطع ارتباط امروزی جامعه ما با مفاخر و نمونه های بدیع فرهنگی گذشته و زبان های گمشده هنری و از جمله زبان بصری همه به خاطر عدم انتقال درست اطلاعات فنی و حرفه ای از نسل قبل به نسل بعد بوده است و محافظه کارها و پنهان کاری ها حرفه ای قدما سبب شد تا ایشان خود نیز نتوانند به خوبی تکنولوژی های جدید را پذیرا شده ، خود و فنون خود را با آن هم سو و همگون کنند و نتیجه فنون سنتی ما دم به دم کارایی های خود را در مقابل تکنولوژی از دست داده اند و چنین امری البته تنها خطای هنرمندان و مجریان گذشته نبوده است بلکه اگر سازمان هایی دولتی چون شهرداری ها حمایت و توسعه توانایی هایشان را به عهده داشتند امروز ثروت ذهنی ایشان علیرغم دگرگونی ها ، زنده می ماند و هماهنگ زندگی امروز می شد و شهرهای ما چنین زشت و بی هویت نمی گردید.

پس حمایت  و آموزش و توسعه زبان و تخصص های گمشده ما کاری است که سازمان هایی چون شهرداری باید به آن توجه کنند و جای خالی چنین برنامه ریزی ها و حمایت ها و توسعه هایی را به طرز معقول آینده نگرانه پرکرده و جامعه را نیز بدان حساس و علاقه مندی مطلوب عمومی را با آبادانی و آرایش درست در همگان بالا ببرند.

کتاب حرف‌های تجربه / مجموعه مقالات مرتضی ممیز از ۱۳۴۵ تا ۱۳۸۲
انتشارات دید / ۱۳۸۲