نوشته‌ها
نوشته‌های مرتضی ممیز
مرتضی ممیز از نگاه دیگران
کاری پیپو
احمدرضا احمدی
نورالدین زرین کلک
افسانه ممیز
ابراهیم حقیقی
آیدین آغداشلو
محمدعلی بنی اسدی
ایرج افشار
فرزاد ادیبی
مصطفی اسداللهی
پریسا تشکری
بیژن صیفوری
امرالله فرهادی
فرشید مثقالی
ساعد مشکی
احمدرضا درویش

ایرج افشار

یادداشتی درباره هنر گرافیک ممیز

علی دهباشی با هوشیاری در پی آن است که خوانندگان خود را با کسانی که وجودشان در راه ادب و فرهنگ و هنر ایران کنونی مؤثّر بوده است دمساز کند.این بار کسی را به خوانندگان‏ می‏خواهد بشناساند که اکنون شناخته و شاخص است و ممیزات هنر و کمال او را همه اصحاب‏ قلم و هنر دیده‏اند و آفرین کرده‏اند.پس از قلمهای شکسته و ناآگاه چون منی توقع آن نمی‏توان‏ داشت که«مرتضی ممیز»را شناخت.خوانندگان تردید نکنند که یک کلمه هم نمی‏توانم در وصف‏ هنر والای او بنویسم.مشک آنست که خود ببوید و من که عطّار نیستم چه بگویم.اما برای آن‏که‏ ارادت و سپاس خود را به او عرضه داشت کنم اینک که مجالی پیش آمده است بیادش می‏آورم‏ آشنایی ما از روزگاری آغاز شد که من به خواهش دوستم«احسان یار شاتر»هر زمان که در ایران‏ نبود(میان سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۲)،متصدی امور«بنگاه ترجمه و نشر کتاب»می‏بودم و مرتضی ممیز در آن سالها که مثل امروز شاداب بود و سبیلش سیاه سیاه،تصویرسازی و نقش‏پردازی و طرح‏ریزی بسیاری از کتابهای آنجا بر عهده داشت.مخصوصا برای کتابهای‏ کودکان و نوجوانان آن مؤسسهء انتشاراتی طراحی می‏کرد و کارش موجب رونق کتابهای بچه‏ها و کودکان شده بود و اسلوبی که به کار گرفته بود،ابداعی بود و تازگی داشت.در همان اوقات‏ نخستین کتاب سلسلهء متون فارسی که جلد اول آن دیوان انوری بود می‏بایست منتشر می‏شد. «یار شاتر»در تهران نبود.طراحی هم برای ورقهء لفافهء این سلسله معین نکرده بود.مرحوم«عبد اللّه‏ سیار»که با کفایت و دلبستگی مجری همه کارهای چاپی و اداری بود به من گفت چه کنیم.گفتم‏ جز ممیز کسی نیست که بتواند از عهدهء این کار که باید رویه‏ای متین و جذاب و همیشگی باشد برآید.ممیز رفت و طراحی را آورد که دلچسب و مبتکرانه بود و پنجاه کتاب با آن طرح به چاپ رسید.رنگی هم که برای آن انتخاب کرد(سبز یشمی)متناسب بود.نخستین کتاب(دیوان انوری) نشر شد و چون کتاب مهم بود و پر خواستار مصحح(مرحوم استاد محمد تقی مدرس رضوی) شناخته و روی جلد آن چشمگیر موجب رونق بازار کتاب شد.ماهی نگذشت که مرحوم«حسن‏ معرفت»مدیر«انتشارات کانون معرفت»به تصور آن‏که می‏توان با طرح و رنگ روی جلد کتاب بد را در بازار آب کرد،کتابی را منتشر کرد که طرح روی جلدش شباهتی نزدیک به طرح روی جلد کتاب دیوان انوری داشت اما این کجا و آن کجا.«معرفت»در نهایت بد سلیقگی رنگی سرخ برای‏ همان طرح«اجق و جق»انتخاب کرده بود که جز فضاحت نمی‏توان کلمه‏ای برای وصف آن به کار گرفت.چندی نگذشت که«معرفت»را دیدم.به او گفتم این طرح را کی برایت درست کرده؟گفت‏ خودم.گفتم خودت؟گفت بله.مگر کاری مهم است.شما بی‏دلیل جلدی صد تومان می‏دهی که‏ برایتان طراحی کنند و خیال می‏کنید هنرمند شق القمر می‏کند.تلقی ناشران ما در آن روزگار ازین گونه بود.

«ممیز»آرام‏آرام در این راه گام برداشت.بی‏گمان او یکی از کسانی است که در پیشرفت‏ طراحی روی جلد کتاب تأثیرگذار بود.چند سال پس از آن‏که نمایشگاه«روی جلد»در انجمن‏ کتاب گذارده شد،برتری روی جلدهای«مرتضی ممیز»به چشم همهء دیدارگان مشخص بود.

از سال ۱۳۵۰ که ساختمان«کتابخانهء مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران»آماده شد و یکی‏ از فعالیتهای مستمر در آن‏جا برگذاری نمایشگاه بود طبعا ضرورت داشت که هنرمندی در این کار دخالت داشته باشد و با نظر او نمایشگاهها به تناسب طراحی شود.«مرتضی ممیز»در همان‏ سالها به عضویت هیئت علمی«دانشکدهء هنرهای زیبا»درآمده و به تدریس«گرافیک»پرداخته‏ بود و طبعا بهترین فرد بود که خدمات هنری و کارهای نمایشگاهی بر عهدهء او گذارده شود. خوشبختانه رئیس وقت دانشگاه«دکتر هوشنگ نهاوندی»این پیشنهاد را با رضا و رغبت پذیرفت‏ و از دانشکده خواست که«ممیز»با کتابخانهء مرکزی همکاری داشته باشد.

«مرتضی ممیز»نه تنها در برگذاری نمایشگاهها و تهیهء جذوات مربوط به آن نمایشگاهها به‏ کتابخانه کمک کرد بلکه آذین در و دیوار آن کتابخانه و هر جا که اثری از ذوق و هنر در آن کتابخانه‏ دیده می‏شود همه برخاسته از چشم هنرزا و و ذهن ذوق‏پرور اوست.

این یادداشت را برای آن نوشتم که دو خدمت بزرگ فرهنگی او برای کسانی ازین جنبه‏ کار او آگاهی ندارند در صفحات مجلهء کلک به یادگار بماند.

ایرج افشار

مجله کلک/ شهریور ۱۳۷۱/ شماره ۳۰