گفت و گوها
گفتگو با ابراهیم حقیقی
گفتگو با امرالله فرهادی در مورد دیوار نوشته های انقلاب
گفتگو با مرتضی ممیز/ افسانه ممیز
گفتگو با نورالدین زرین کلک
گفتگو با مرتضی ممیز / مجله نشان
گفتگو با مرتضی ممیز / ماهنامه عکس
گفتگو با مرتضی ممیز / خبرنگار کتاب هفته
گفتگو با مرتضی ممیز / مجله کلک
سخنان مثقالی،نامی،احصایی،آغداشلو درباره مرتضی ممیز و پاسخ های مرتضی ممیز به سوالات

سخنان مثقالی،نامی،احصایی،آغداشلو درباره مرتضی ممیز و پاسخ های مرتضی ممیز به سوالات

سخنان فرشید مثقالی،غلامحسین نامی،محمداحصایی،آیدین آغداشلو در باره مرتضی ممیز و پاسخ های مرتضی ممیز به سوالات / خبرگزاری دانشجویان ایران  / ۲۵ بهمنماه ۱۳۸۲ 

 تهران گرافیک سه قاره در نمایشگاهی اواخر دیماه جاری پس از تنفسی کوتاه از برگزاری دو سالانه نقاشی معاصر به موزه هنرهای معاصر آمده است. بخشی از این نمایشگاه که در برگیرنده مجموعه آثار دوره‌های مختلف کاری مرتضی ممیز، به احترام و سپاس از کوشش‌های این هنرمند است. به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران، عصر روز دوشنبه فرشید مثقالی، غلامحسین نامی، محمد احصایی و آیدین آغداشلو گردهم آمدند و از مرتضی ممیز گفتند. روز سه شنبه نیز ابراهیم حقیقی، فتح‌الله مرزبان، مصطفی اسداللهی و امرالله فرهادی به جای مرتضی ممیز سخن و خاطره گفتند؛ چرا که در آخرین ثانیه‌های پیش از آغاز مراسم اعلام شد، ممیز به دلیل بیماری جسمی حضور پیدا نخواهد کرد. مسولان موزه در عین حال به خبرنگار ایسنا گفتند در صورت بهبود وضعیت جسمی ممیز ظرف هفته آینده و تا پیش از پایان نمایشگاه گرافیک سه قاره مراسمی دیگر برای سخنرانی ممیز برگزار خواهد شد.

به گزارش خبرنگار ایسنا، روز نخست گفت‌وگو درباره ممیز، فرشید مثقالی خود را تحت تاثیر ممیز دانست و تاکید کرد: ممیز آدمی با حضور بسیار واضح و نیرومند است، بدان معنا که با حضور او در رشته گرافیک، محوطه‌ای را روشن شده است. مثقالی، نوطلبی و نوجویی را بخشی از شخصیت ممیز خواند و یاد آور شد: اگر حضور ممیز نبود، چراغ سندیکای گرافیک روشن نمی‌شد. به اعتقاد مثقالی، قوی‌ترین استعداد ممیز در تصویرگری است و پس از فعالیت در کتاب هفته در سال ۱۳۴۰ تصویرگری را کنار گذاشته و وارد کار گرافیک شده است. مثقالی هم‌چنین از حیطه‌های خلاق او به آرم، لگو و لگو تایپ اشاره کرد و یادآور شد: ممیز اول مصور بعد گرافیست بود و سپس به یک سازمان دهنده تبدیل شد.او مرتضی ممیز را نخستین کسی دانست که از حروف فارسی به خوبی استفاده کرد و توانست آرم بسازد.

غلامحسین نامی – نقاش، دیگر گفت وگو کننده درباره مرتضی ممیز نیز با بیان این‌که درباره کسی که ۴۰ سال دوست بسیار نزدیک من در زندگی از هر لحاظ بوده است، سخن گفتن و حرف دل زدن در جمع کار بسیار مشکلی است افزود: ما تنها با نگاهمان سخن می‌گفتیم. به اعتقاد نامی، مرتضی ممیز با این شانس روبرو بوده است که با آشنایی با احمد شاملو و محمود عنایت در فضایی قرار گیرد که استعدادش شناخته و به او آزادی عمل داده شود. وی سپس به خاطراتی که از دوران تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا با مرتضی ممیز داشت اشاره کرد و گفت: پیش از آن‌که به دانشکده بروم، دنبال کسی به نام فمین می‌گشتم، من دیوانه کسی به نام فمین بودم، فمین همان امضای ممیز بود که من آن‌را برعکس می‌خواندم. نامی گفت: ممیز حضور کامل بود و صابون معطرش به تن همه خورده بود. نامی با بیان این‌که مرتضی هر کاری خواست کرد و در این کارزار موفق بیرون آمد، عنوان کرد: اگر بپذیریم گرافیک ایران پدری دارد، بدون تردید ممیز پدر گرافیک نوین ایران است.

وی سپس به گروه آزاد هنرهای تجسمی اشاره کرد که با همت مرتضی ممیز و راه‌اندازی شد. او معرفی و توضیح درباره این گروه را ضروری دانسته و ممیز را ملات آجرهای این گروه خواند. نامی هم‌چنین نقش ممیز گرافیست و نقاش را در آموزش گرافیک مملکت درخشان دانسته و تاکید کرد: او بدون هیچ خستی دانسته‌ها و تجربیاتش را به شاگردانش منتقل می‌کند. محمد احصایی نیز درباره ممیز سخن گفت. او در تمام گفته‌ها و جمله‌هایش مرتضی ممیز را مرتضی خان می‌نامید. او با اشاره به وجه معنابخشی مرتضی ممیز به تعریف کار پایان نامه تحصیلی او یعنی تابلوی عروسی من و ونوس – پروژه دیپلم ممیز – پرداخت. به گزارش ایسنا، آیدین آغداشلو پس از یکساعت از آغاز این نشست به جمع ملحق شد. او با بیان این‌که مرتضی ممیز به حق ستایش شده‌ترین گرافیست ایران است و در باب هیچ هنرمند معاصری در هنرهای تجسمی این حجم تحسین و قدردانی نثار نشده است، گفت: بسیار خوشحالم ما که ملتی جفاکار هستیم، یک بار استثنائا در مورد یکی از مهمترین شخصیت‌های هنری مملکت‌مان تا حدودی احقاق حق کردیم. او اضافه کرد: این امر قاعدتا مرا از این امر بی‌نیاز می‌کند که حرف‌های مکرری درباره مرتضی ممیز بزنم که پیش از من بسیار گفته شده است. انشاالله عمرش دراز و طولانی باشد و خود ناظر این حق شناسی و سپاس گذاری باشد و ما بیشتر از این لذت ببریم که حق هنرمندی را ادا کردیم. آغداشلو در ادامه تاکید کرد: تا پیش از مرتضی ممیز چیزی به نام گرافیک معاصر وجود نداشت؛ نه این‌که گرافیک نداشته باشیم، بلکه داشتیم. پراکندگی و عدم تشخص به عوامل متعددی بر می‌گردد، که بخشی از آن کنار گذاشتن چیزی است که داشتیم و نمی‌دانستیم و محدود شدن به شیوه‌هایی که در جهان رایج بود و ما متاسفانه‌ بدترین نوع آن‌را انتخاب می‌کردیم.

وی افزود:کمی بیشتر از آن‌که مرتضی ممیز در دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، چیزی بنام علامت تجارتی و لگو وجود نداشت؛ مجموعه درهم‌برهم و غریبی بود؛ به همین دلیل اگر مورخی بخواهد از سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ گرافیک ایران را جمع بندی کند، چیزی نخواهد داشت. آغداشلو به عنوان نمونه گفت: پیش از آغاز به کار مرتضی ممیز و بعد از آن قباد شیوا و فرشید مثقالی چیزی به اسم پوستر نداشتیم. وی در عین حال تصریح کرد: مرتضی ممیز دل‌بستگی‌هایی به پیش از خود داشته، که شاید کمتر کسی به آن توجه کند. به اعتقاد آغداشلو تاثیر نفوذ محمد بهرامی بر مرتضی ممیز بسیار قابل توجه است و باید بررسی شود؛ اگر حافظه ما درست کار کند و نگاهی به گرافیک پیش از مرتضی ممیز بیاندازیم، متوجه می‌شویم که بسیاری از گرافیست‌های ما با هاشور کار می‌کردند.

به گفته او منشا این هاشورها از حکاکی‌هایی بود که خیلی بیشتر در قرن پانزدهم میلادی در اروپا برای چاپ استفاده می‌شد. وی تاکید کرد: مجموعه آثار ممیز حکایت از ذهن طراح تراز اولی دارد که در عین حال به چیزهایی توجه می‌کند که تا پیش از آن به این صورت توجه نمی‌شد.

او در بخش دیگری از گفته‌هایش اظهار کرد: او مجموعه‌ای را که پیش از او وجود داشت با کارآمدی فراوان به شکلی کاملا مدرن عرضه کرد. به اعتقاد آغداشلو ممیز به عنوان مدیر هنری موفق شد مجموعه‌ای فراهم و استعدادهایی را کنار هم بیاورد که راه را برای گرافیک معاصر ایران باز کند. چنین آدمی قطعا به نوچه‌پروری هم متهم می‌شد و قطعا در جبهه‌های متعددی می‌جنگید، می‌جنگد و خواهد جنگید. او ادامه داد: ممیز در تاسیس گسترش و تداوم گسترش دانشکده‌های گرافیک نقش عمده‌ای داشت و در تربیت نسل عظیمی از هنرمندان تراز اول نقش بسیار بسیار مهمی دارد.

به اعتقاد او جایگاه ممیز را با جایگاه کمتر هنرمند معاصری می توان مقایسه کرد. وی توجه به این‌که نوعی دیدگاه، هنر و روش که به یمن وجود او شکل گرفته است، را ضروری دانست و گفت: تصور این‌که او نبود چطور می‌شد، برای شخص بنده غیرقابل باور است. در کنار این‌ها بسیار جالب است بدانیم، کسی که از دانشکده هنرهای زیبا آمده و پایگاه او نقاشی و طراحی است، آن‌قدر معاصر است که به زعم بنده مهمترین اثر مدرن به معنای هنر جدید را با کاردها و چاقوهایی که برای چند نمایشگاه طراحی کرد، شکل داد و به ثمر رساند.

آغداشلو معتقد است: به جز بیل و آخ آقای الخاص آدم جدی‌ای سراغ ندارم که با تمهیدی چنین درخشان بدون این‌که چیزی را ساخته باشد، فقط با تنظیم، اثری را بوجود آورده باشد که به تمامی نماینده یک دوران باشد؛ آن اثر اجتماعی‌ترین اثر بعد از ۱۳۴۰ است که در این مملکت خلق شده است. این منتقد هنری گفت: آدمی چنین یگانه در کار گرافیک و چنین خاص در سازماندهی راهبری و بوجود آوردن نسلی از هنرمندان تراز اول سراغ ندارم. او را رییس و مرشد خودم در بسیاری از جاها به شمار می‌آورم؛ با وجود آن‌که اختلاف سنی چندانی نداریم. مطمئنم چنان حق شناسی به کار رفته که امثال من را بی‌نیاز از حرف می‌کند.

او در ادامه به نخستین باری اشاره کرد که نخستین تصویرگری خود را به یمن اشاره و کمک مرتضی ممیزی انجام داده است. در ادامه این نشست غلامحسین نامی مقدمه‌ای از کاتالوگ نمایشگاه مرتضی ممیز در سال ۱۳۳۹ را خواند. غلامحسین امیرخانی رییس انجمن خوشنویسان ایران نیز از سوی شورای عالی خانه هنرمندان ایران لوح سپاس و قدردانی با امضا اعضا هیات مدیره این شورا که به قلم خود تحریر کرده بود را به همسر مرتضی ممیز تقدیم کرد. به گزارش ایسنا، پیش از این اعلام شده بود که عباس کیارستمی نیز در این نشست گفت‌وگو شرکت خواهد کرد، این در حالی است که کیارستمی از چندی پیش در خارج کشور به سر می‌برد.

سخنان ممیز در آخرین ساعت خاموشی چراغ نمایشگاه طراحان گرافیک سه قاره غروب روز دوشنبه بیستم بهمن ماه مرتضی ممیز با ساعتی تأخیر به موزه‌ هنرهای معاصر آمد و در جمع هنرمندان و علاقه‌مندان گرافیک سخن گفت. به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران، مرتضی ممیز به موزه هنرهای معاصر آمده بود تا با ذهنی شفاف، ساده و صادقانه به پرسشهای حاضران پاسخ دهد.

ممیز گفت: همه ما تصور می‌کنیم متمدن شده‌ایم؛ اما در واقع همان ببوهای دهاتی و ساده هستیم. اگر این سادگی از بین برود استثنائا متمدن می‌شوید. او از حضور خود در این نشست به منزله کنکوری یاد کرد که تلاش می‌کند صادقانه در آن موفق شود. سپس از وی درباره تکنیک‌های کاری‌اش در کتاب هفته سؤال شد، او پاسخ داد: کتاب هفته بر عکس آنچه دوستان می‌گویند و از آن به عنوان دوره خوب کار من یاد می‌کنند،‌ دوره عکس‌العملی من بوده ، همان زمانی که دانشجوی هنرهای زیبا بودم و کار را براساس نظر و خواست اساتید مدرسه‌ام انجام می‌دادم. او از استاد خود حیدریان که شاگرد درجه یک کمال‌الملک بود یاد کرد و گفت:‌ حیدریان دقت کردن و خوب دیدن را به ما یاد داد. معلمهایم به من گفتند که به راه راست در هنر نخواهی رسید. و من اصرار داشتم و تطابق تکنیکی کیفیت کار طراح و نویسنده را کشف کردم. می‌دیدم که همه چیز به روایت تصویر است؛ نه همه چیز انطباق با فضا و تکنیک نویسنده و یا هر موضوع که مربوط به کتاب است. در این زمینه علاقمند به جست‌وجو‌، تفحص و فراگیری و درواقع توجه به جنبه روانشاسانه فرم و رنگ کردم؛ لحاظ مستی‌آور و زیبایی به هنگام کشف این هماهنگی داشتم. این لذت همواره با من است؛ تا این لحظه نه اینکه خیلی معایب را نبینم، بلکه دیدم زندگی کوششی لذت بخش است؛ اگر آدم خوب و مثبت ببیند. این مثبت دیدن صرفاð نگاه یک آدم هالو به زندگی نیست؛ بلکه جوهر خوشبختی را که خاص خوش بختی است، دست کم بو کشیدن است. این نکته‌ای است که اکنون آن را در دوره فوق لیسانس تدریس می‌کنم.

او ادامه داد: اکنون ذهن و شعور نسبتا‌ فعال‌تری پیدا کردم، با یک نگاه می‌توانم تشخیص دهم پشت این چهره‌های سخت و دیرآشنا چه آدمی نهفته و چه آدمی هنوز گرفتار وجودی شفاف است و این وجود نمی‌گذارد آن شفافیت خود را نشان بدهند. بنابراین از آن کند و کاو در کتاب هفته توانستم از آن جهت در فرهیختگی ذهنی شعوری خود از آن استفاده کنم. او در پاسخ به پرسش دیگری که از سوی محمد ابراهیم جعفری مطرح شد در این باره که چه اتفاقی می‌افتد که با آنکه کار شما سفارشی است چیزی از وجودتان در آن هست، به شوخی گفت: تو شعرت قشنگتر از نقاشی است و نقاشی‌ات عمیقتر و اضافه کرد: ندیدم کسی فی‌البداهه بحرالعلوم شود یا حتا اصلا فکر کردن را یاد بگیرد. با کند و کاو و تلاش است که یواش یواش به جایی می‌رسد. اکثرا بلد نیستیم فکر کنیم. فکر کردن سیستم فوق‌العاده مهم و ظریف پژوهشی قوی است که باید همچون یاد گرفتن الفبا در مدرسه به ما یاد داده شود. در حالی که ما در کشورهای جهان سوم کسی در دوران زندگی نه به وسیله پدر و مادر و نه مدرسه و نه خود جامعه فکر کردن به ما یاد ندادند. بنابراین به همین خاطر است که همیشه عقبیم و همیشه در سن‌های بالا به یک مسیر یا کورسویی می‌رسیم که چیزهایی را می‌فهمیم. ما چون فکر کردن بلد نیستیم از این گزارشها و یا تفسیرهای شکمی درباره هر چیز به شکلی فراوان ارائه می‌کنیم و همان مبنای قضاوت زندگی ما می‌شود. من تلاش می‌کنم سیستماتیک فکر کردن را به دانشجویان بدهم اما در این انتقال تجربه موفق نبودم. چرا که بستر آن در جامعه ما وجود ندارد.

او در ادامه عنوان کرد: ما مثل غلامرضای تختی یک نفره اوج می‌گیریم، جمع ما همچون سرزمین آلمان یکباره بالا نمی‌آید. در کشور ما و کشورهای جهان سوم به خاطر این حس صیقل زده‌شان تک نفره بالا می‌آیند و این امر به خاطر آن است که متفکران ما به صورت حسی آدمهای فرهیخته‌ای هستند. ****

به گزارش خبرنگار ایسنا، در ادامه این نشست مرتضی ممیز در پاسخ به اینکه محدودیت‌های چاپ چقدر در ساده‌انگاری‌اش تأثیر گذاشته است، گفت: سیستم نگاه کردن من یک سیتسم عجول و بی‌حوصله است، سعی می‌کنم اصل مطلب را بگیرم و بقیه وقتم را صرف پژوهش ذهنی کنم. او اضافه کرد: در کارهای کتاب هفته و بسیاری از کارهای بعدی من که سهل و ممتنع از کار درآمد به خاطر تنگی فضای کارهایی بود که انجام می‌دادم گاهی روغنم در می‌آمد تا به یک ترکیب ساده می‌رسیدم.

پرسش دیگر یکی از حاضران در این نشست، تعریف مرتضی ممیز از نقاشی و طراحی بود. وی گفت: در قدیم یکسری تعریف‌ها وجود داشته و چارچوبها محدودتر بوده است اما همانها از بین رفته اکنون آن تعریف‌ها نیست با تعریف کردن مغز بسته می‌شود؛ تعریف کردن خود سنت نادرستی است بنا براین من حاضر نیستم برای چیزی تعریف قابل شوم. باید هر چیزی را همان گونه که هست قبول نکرد، بلکه نگاه کرد.

به گزارش خبرنگار در ادامه این نشست در یاداشتی به ممیز یادآوری شد که پدر گرافیک ایران نامیده شده است، او صریح پاسخ داد: مجبورم به خاطر اهداف دیگری تمکین کنم. من پدر نیستم؛ پدر گرافیک نیستم؛ پدر گرافیک نوین هم نیستم؛ من تنها یک تلاش‌گرم. این تعارفات متعلق به جامعه‌ای است که دنبال سمبل‌ها است. او در ادامه همچنین درباره این نکته که گرافیک علم است یا هنر گفت: همه چیز نامش آگاهی است. تفکیک و نام‌گذاری نکنید؛ و درباره غریزی یا دانسته کار کردن نیز عنوان کرد این دو ارتباط مستقیم دارند. عطاءالله امیدوار از ممیز درباره بزرگترین قطع کار و افراد شاخصی که سالها پیش زمان آغاز به کار ممیز حضور داشته‌اند، پرسید. او پاسخ داد: روی دیوار هم کار کرده است؛ وی گفت: همیشه با دقت به آدمها نگاه می‌کنم و به دنبال آنچه که تو در پشت به دنبال هستیم می‌گردیم. در زمان دانشکده و حتی پس از آن به افرادی برخوردم که کارهای بسیار زیبایی داشتند از جمله آقاسی و پس از آن محمد مدبر را کشف کردم. محمد بهرامی، بیوک احمری، جد عموی بزرگ خودم و …، ما همه معلم یکدیگر هستیم به شرطی که به هر چیزی با توجه و فکر نگاه کند. لقمان ادهم می‌گوید: ادب از که آموختی، از بی‌ادبان.

از مرتضی ممیز درباره آینده گرافیک ایران نیز سؤال شد؛ وی گفت: علایق و هیجاناتی در جامعه ما وجود دارد که نشانگر علاقمندی به مقایسه است. این مقایسه مشکلی ندارد. اما نشانگر این است که جامعه ما علیرغم این دریای مشکل و عقب ماندگی با زهم طالب ترقی و پیشرفت و دگرگونی است. جرأت دارد، بی باکانه خود را به آب و آتش می‌زند در این سؤالات شما نیز این روحیه وجود دارد. از کاردهای آویزان از سقف نیز از ممیز پرسیده شد، وی پاسخ داد: یک جوان دوست دارد خود را نشان دهد؛ معترض هم هست. اما من اکنون هیچ اعتقادی به جناحهای سیاسی ندارم، رفتم کنارشان و دیدم که تو خالی‌اند. من باید فکرهای تازه و افق‌های تازه باز کنم. همه تلاشم را می‌کنم که شفاف باشم. او در ادامه اظهار کرد: می‌خواهم تاریخ را به شما یادآوری کنم و تلاش‌هایی را که ما کردیم. چاقوهای آویزان از سقف یا کاشته در گلدان جیغی از ته ریه‌ام بود. الان دلم نمی‌خواهد آن جیغ را هم بزنم. باید تخمی را پرورداند که منطقی باشد. فی البداهگی، ربطش با خلاقیت تعریف اینها مشکل است. می‌ترسم انحراف در ذهن شما باشد باید به مرحله‌ای از تربیت و فرهیختگی برسید که هر کاری می‌کنید درست باشد. اگر دچار شیفتگی کامل شده و هرگاه تسلیم شدید بدانید که مرده‌اید. هنوز در ۶۷ سالگی سرگیجه دارم، اما از این گنگی نمی‌ترسم، چرا که لازمه کشف است ؛ اگر یک روز فهمیدید که سؤال ندارید به شما می‌گویم: ببخشید مرا، خر هستید!

او با این جمله صحبت‌هایش را به پایان رساند که اشتباه کردن چیز بسیار خوبی است، چیزهای بسیاری به آدم یاد می‌دهد.

لینک به منبع